شعرآزادوسپید

ساخت وبلاگ

اصطلاح شعر آزاد و شعر سپيد
i

نمي دانم دقيقا اصطلاح شعر آزاد و شعر سپيد در چه تاريخي وارد زبان پارسي شده است. آنچه مسلم است اين است كه هر دو اصطلاح  ترجمهء blank verse و free verse
انگليسي است ولي ما، امروزه، هيچ يك از اين دو اصطلاح را به آن معنايي كه فرنگي ها به كار مي برند، به كار نمي بريم.

شعر آزاد، در اصطلاح اروپائي آن، عبارت است از نوعي ساختارِ منظوم به نظمِ غير عروضي و غالبا بدون قافيه كه در زبان فرانسوي به آن verse librev مي گويند و فاقد عروض رسمي و تساوي طوليِ مصراع هاست و تكيهء آن بيشتر بر وزن طبيعي گفتار در زبان است و ايقاع هايي كه نتيجه همخوانيِ صوتيِ هجاهاي تكيه دار و بي تكيه است.

در شعرِ آزاد قافيه ممكن است وجود داشته باشد و ممكن است نداشته باشد. اگر هم قافيه اي در شعر آزاد ظاهر شود، به شيوه اي آزاد خواهد بود، با آزادي كامل. در شعر رسمي و معمولي واحد شعر را مصراع يا «پا» foot تشكيل مي دهد و در شعر آزاد «واحد» ها وسيع تر از اين حدود است و گاه تا حدّ يك فقره ( پاراگراف) يا يك stroph توسعه مي يابند( اصطلاح اخير، از اصطلاحات شعر يوناني است: يك قطعه، يك پاره و...)

شعر آزاد به عنوان يك «شعر» هرگز نمي تواند «آزاد» باشد زيرا مفهوم بي قيدي با هنر ارتباطي ندارد و در هر اثر هنري نظامي ويژه و نظمي استوار بايد وجود داشته باشد، همان كه حكيم ناصر خسرو بدان اشاره كرده و گفته است:
نظمي ست هر نظام پذيري را
گر خوانده اي در اول موسيقا

اليوت در مقالهء « تأملات در باب شعر آزاد» ضمن يادآوري اين كه «شعر» هيچ گاه نمي تواند «آزاد» باشد مي گويد:
اگر شعرِ آزاد يك فرمِ اصيل است بايد تعريف مثبت داشته باشد ولي من از آن يك تعريف منفي، فقط، مي توانم ارائه كنم، به اين صورت كه شعر آزاد قلمرو غياب طرح و انگاره، غياب وزن است. به دليل غيابِ همين مباني بود كه والت ويتمن آن را به «باددي تنيسِ بدون تور» تشبيه كرد.

اما اصطلاح«شعر سپيد» كه امروز در ايران بر «شعر منثور» ( شعر بي وزن و قافيه) اطلاق مي شود، در زبان هاي فرنگي مفهوم ديگري دارد و بر شعري اطلاق مي شود كه فاقد قافيه باشد، اما وزن از لوازم آن است. شيوع اين گونه شعر در ادبيات انگليسي به حدي است كه مي گويند هفتاد و پنج درصد شعرها شعر سپيد است و براي نمايشنامه هاي منظوم ساختار مناسبي است.

در ايران و ادب فارسي به يك معني، كه بسيار معقول و منطقي است، شعر سپيد پيشينه اي هزار و دويست ساله دارد؛ در شطحيّات بايزيد و ديگر عارفان بزرگ؛ گرچه قدري ستم است بر آن بزرگان كه ما كارهاي آنان را شعر سپيد بناميم. اگر از اين حقيقت بگذريم مفهوم شعر سپيد، يعني شعر بي وزن و قافيه، چيزي است كه در صد سال اخير در روزنامه ها و مجلات، به ويژه به هنگام ترجمهء شعرهاي اروپايي، رواج گرفته و در نمونه هايي از شعر #شاملو به نوعِ قابل قبولي رسيده كه مي توان آن را خواند و از آن لذتي برد كه از يك شعر مي توان بُرد.
مفهوم «شعر سپيد» در كارهاي شاملو، با آنچه در زبان انگليسي شعر سپيد خوانده مي شود به كلي متفاوت است.

چنين به نظر مي رسد كه آنچه بيرونِ عروض سنتيِ شعر فارسي است، و در صورتِ شعرهاي مشهور نيما و اخوان و فروغ و سپهري رواج دارد، دقيقا با شعر آزاد فرنگي قابل تطبيق نيست.
پس بهتر است آنها را به اعتبارِ خروج از عروض سنتّي و دلبخواه بودنِ جاي قافيه شعر «آزاد» بخوانيم يا همان گونه كه شهرت يافته « آزاد نيمايي» يا «نيمايي» و آنچه به صورتِ قطعاتِ فاقد وزن و قافيه عرضه مي شود ( گيرم در مواردي تصادفا قافيه اي هم در آن اتفاق بيفتد يا در مواردي به تصادف سطري از آن نظامي عروضي به خود بگيرد) شعر منثور خوانده شود نه شعر سپيد، مانند آنچه بخش اعظمِ كارهاي  شاملو را، به ويژه در نيمهء دوم دوران حيات شاعر او، تشكيل مي دهد.

                                   ____________
محمد رضا شفيعي كدكني
با چراغ و آينه
صص ٢٧٩-٢٨١

کوچه...
ما را در سایت کوچه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ganjinehyeadab بازدید : 113 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:30